هیئت مطیعین ائمه علیهم السلام

آخرین نظرات

عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir

به علت اهمیت حضور در مراسم تشییع حضرت آیت الله خوشوقت ،

سفر زیارتی قم لغو گردید.

نماز بر پیکر آن عزیز ، روز شنبه توسط مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.

چهلم حاج آقا

حدیث روز قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتی است که از روز هجران گفت...

خاطره ی رضا میرکریمی ، از دیدار غیرمنتظره‌اش با رهبر انقلاب در هواپیما :


محمدرضا سرشار در سایت شخصی خود ، خاطره‌ای از دیدار رضا میرکریمی- نویسنده و کارگردان سینما - با رهبر انقلاب را نقل کرده است:

حدود دو سال پیش، در سفری به مشهد، با آقای رضا میرکریمی ـ نویسنده و کارگردان سینما ـ همراه شدیم. در راه، صحبت از ساده‌زیستی رهبر انقلاب شد. آقای میرکریمی خاطره‌ای از رهبر معظم انقلاب تعریف کرد که بسیار جالب و روشنگر بود.

آقای میرکریمی می‌گفت:

«هر وقت در جریان کار و زندگی، زیاد به من فشار [روانی] وارد می‌آید، در هر مرحله‌ای که باشم، همه چیز را رها می‌کنم و ـ گاهی از همان سر کار ـ تلفنی به خانه می‌زنم و یک‌راست به فرودگاه می‌روم. همان‌جا بلیطی تهیه می‌کنم و عازم مشهد می‌شوم. آنجا زیارتی [و درد دلی] با امام رضا(ع) می‌کنم و آرام می‌شوم، و برمی‌گردم.

یک بار ـ در یکی از همین سفرها ـ توی هواپیما نشسته بودم و در خودم بودم که دیدم در قسمت جلو هواپیما انگار وضعیت متفاوتی است. کسانی را می‌دیدم که از جاهای مختلف هواپیما، یکی‌یکی به قسمت جلو می‌رفتند. آنجا کنار یکی از صندلی‌ها می‌نشستند. با شخصی که روی آن صندلی نشسته بود چیزهایی می‌گفتند و می‌شنیدند. بعد، خوشحال و راضی، برمی‌گشتند و سر جایشان می‌نشستند.

کنجکاو شدم بدانم قضیه چیست. از یکی از کسانی که از آنجا برمی‌گشت، موضوع را پرسیدم. گفت: کسی که آنجا نشسته، مقام معظم رهبری است.

هم بسیار تعجب کردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپیما رفتم و از فردی که معلوم بود محافظ است پرسیدم: می‌شود رفت، با آقا صحبت کرد؟

گفت: بله. قدری صبر کن تا کسی که پهلوی آقاست، صحبتش تمام شود.

از فرصت استفاده کردم و پرسیدم: چرا آقا با پرواز عمومی به مشهد می‌روند؟!

گفت: آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با پرواز اختصاصی می‌روند. سفرهای شخصی [که عمدتا هم سفر زیارتی به مشهد است] را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی می‌روند.

پرسیدم: یعنی می‌روند برایشان بلیط هم می‌خرید؟!

گفت: بله. مثل همة مسافرهای معمولی، برایشان بلیط می‌خرند. بدون اطلاع یا تشریفات خاص، می‌آیند سوار هواپیما می‌شوند و راهی می‌شوند. تازه توی هواپیماست که خدمة پرواز و مسافران، متوجه حضور ایشان می‌شوند.

صبر کردم تا صحبت نفر قبلی تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفی کردم و...»

با خود گفتم: از کسی که عمری را به سادگی و با حداقل امکانات مادی زیسته و اکنون رهبری انقلابی‌ترین نظام‌های سیاسی و البته مذهبی جهان را بر عهده دارد، جز این همه ملاحظه و دقت در استفاده از بیت‌المال و قائل شدن مرز و تفاوت بین کار شخصی و کار حکومتی نیز انتظار نمی‌رود. 

در روز ورود امام ما که در دانشگاه متحصن بودیم. همه خوشحال بودند و می‌خندیدند، ولی بنده از نگرانی بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید، بی‌اختیار اشک می‌ریختم، چون یک تهدیدهایی هم وجود داشت. بعد به فرودگاه رفتیم. به مجرد اینکه آرامش امام را دیدیم، نگرانی و اضطراب ما به کلی برطرف شد و ایشان با آرامش خودشان به بنده و شاید خیلی‌های دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. وقتی پس از سال‌های متمادی امام را زیارت کردیم، ناگهان خستگی چند ساله از تن ما خارج شد. احساس می‌کردیم همه آن آرزوها با کمال صلابت و با یک تحقق واقعی و پیروزمندانه، در وجود امام مجسم شده و در مقابل انسان تبلور پیدا کرده است....

هنگامى که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعى از رفقاى نزدیکى که با هم کار مى‌کردیم و همه‌شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایى پیدا کردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقاى هاشمى، مرحوم ربانى شیرازى، مرحوم ربانى املشى - با هم مى‌نشستیم و در مورد قضایاى گوناگون مشورت مى‌کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران مى‌شوند و ما آمادگى لازم را نداریم. بیاییم سازماندهى کنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این‌جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.

ما عضو شوراى انقلاب بودیم و بعضى هم در آن وقت، این موضوع را نمى‌دانستند و حتّى بعضى از رفقا - مثل مرحوم ربانى شیرازى یا مرحوم ربانى املشى - نمى‌دانستند که ما چند نفر، عضو شوراى انقلاب هم هستیم. ما با هم کار مى‌کردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبتِ همان بیت امام بود که وقتى ایشان وارد مى‌شوند، مسؤولیتهایى پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براى این موضوع، یک سازماندهى بکنیم. ساعتى را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقى نشستیم. صحبت از تقسیم مسؤولیتها شد و در آن‌جا گفتم که مسؤولیت من این باشد که چاى بدهم! همه تعجب کردند. یعنى چه؟ چاى؟ گفتم: بله، من چاى درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالى پیدا کرد. مى‌شود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهده‌ى من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما مى‌خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کارِ آن‌جا را انجام بدهیم، خوب است.
این، روحیه‌ى من بوده است. البته، آن حرفى که در آن‌جا زدم، مى‌دانستم که کسى من را براى چاى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمى‌گذارند که من در آن‌جا بنشینم و چاى بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به این‌جا مى‌رسید که بگویند درست کردن چاى به عهده‌ى شماست، مى‌رفتم عبایم را کنار مى‌گذاشتم و آستینهایم را بالا مى‌زدم و چاى درست مى‌کردم. این پیشنهاد، نه تنها براى این بود که چیزى گفته باشم؛ واقعاً براى این کار آماده بودم.

منبع : 

khamenei.ir

خلاصه زندگینامه آن حضرت:

نام: حسن

لقب: عسکری

کنیه: ابومحمد 

نام پدر: علی

نام مادر: حدیث 

تاریخ ولادت: 8 ربیع الثانی سال 232 هجری 

مدت امامت: 6 سال 

مدت عمر: 28 سال 

تاریخ شهادت: 8 ربیع الاول سال 260 هجری 

قاتل: معتمد

محل دفن: سامراء 

تعداد فرزند: 1پسر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توسل به امام حسن عسکری سلام الله علیه :

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی، ایهاالزکی العسگری یابن رسول الله ، یا حجه الله علی خلقه ، یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله ،‌ و قدمناک بین یدی حاجاتنا ،‌ یا وجیها عندالله ، اشفع لنا عندالله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعری در توسل به آن حضرت :

ای خدایت داده بر خلق دو عالم سروری

ای گدایت را به خیل شهریاران برتری

خاک پایت زهره و خورشید و ماه و مشتری

بار دارد خادمت بر در گه پیغمبری

ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری

دست ما و دامن تو یا امام عسگری

تو خدا را عبد و معبود و امام مردمی

تو به بزم آسمانیها چراغ انجمی

خود حسن فرزند دلبند علی چهارمی

نجل پاک ده ولی ابن الرضای سومی

هرچه در وصفت بگویم باز داری برتری

دست ماو دامن تو یا امام عسگری

دل اگر سینا بود طور تجلایش توئی

آخرین در(گوهر)خدا مهدیست دریایش توئی

آنکه بر عیسی کند روز قیامت سروری

دســت مـــا و دامن تو یا امام عـــسگری

خط حسن خالت حسن خلقت حسن خویت حسن

پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حسن

کنیه ات ابن الرضا و نام نیکویت حسن

موی و روی و قد و خط و چشم و ابرویت حسن

حُسنها گشتند در بازار حُسنت منجلی

دست ما و دامن تو یا امام عسگری

امام رضا سلام

طرح نوشت :

اللهم صلی علی علی بن موسی الرضاالمرتضی...

به مناسب ایام شهادت امام رضا علیه آلاف التحیه والثنا

بر همه دوست داران آن حضرت تسلیت باد


در پی ارتحال آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تسلیتی، درگذشت آن عالم عامل ربانی و معلم اخلاق را ضایعه‌ای برای حوزه‌ی علمیه و روحانیت و جامعه‌ی مذهبی تهران خواندند و این مصیبت را به بازماندگان بیت شریف ایشان تسلیت گفتند.
متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر فراوان، خبر درگذشت عالم عامل ربّانی، مرحوم آیت الله آقای حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه را دریافت کردم. این حادثه ناگوار، ضایعه‌ای برای حوزه‌ی علمیه و روحانیت و جامعه‌ی مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است که از مجالس پر فیض و درس‌های سازنده‌ی این معلم اخلاق بهره می‌بردند.
اینجانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان، بویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مکرّم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته، علوّ درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.


سید حسن نصرالله

یکی از دوستان تعریف میکرد و میگفت: از یکی از محافظ های سید حسن نصر الله پرسیدن که چقدر سید حسن نصرالله رو دوست داری؟

گفت: انقدر دوسش دارم که حاضرم جونمو براش بدم.

دوباره ازش پرسیدن که مقام معظم رهبری رو چقدر دوست داری؟

در پاسخ گفت: انقدر دوسش دارم که اگه بگه سر سید حسن نصرالله رو برام بیار،سر سید حسن نصرالله رو براش می برم.



اللهم احفظ قائدنا السید علی الخامنه ای